فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود
 10500 تومان
پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و ..
 18000 تومان
روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته
 8500 تومان
بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو
 7900 تومان

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

آخرین مطالب
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

جوک جالب و بامزه

حیف نون و دو نفر دیگر رو می خواستن اعدام کنند. به اولی می گن: چه جور می خوای اعدامت کنیم؟ با گیوتین؟ یا تیربارانت کنیم؟ می گه: با گیوتین. میان اعدامش کنن، یه دفعه وسط راه گیوتین گیر می کنه و پایین نمیاد. می گن قسمت تو این بوده، خدا نمی خواسته تو کشته بشی، آزادش می کنن. از نفر دوم می پرسن تو رو چه طور اعدام کنیم؟ می گه من هم با گیوتین. این بار هم موقع اعدام گیوتین گیر می کنه، نفر دوم هم بخشیده می شه. نوبت حیف نون می رسه. ازش می پرسن شما رو چه جوری اعدام کنیم؟ می گه: گیوتین که خرابه، منو تیرباران کنید

 

ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ "ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ" ﺑﻮﺩﻩ!
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ!
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ :
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ :
ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ

 

راز خود را به یک زن لال بگویید
خواهید دید به اذن پروردگار شفا پیدا میکند

 

تحقیقات دانشمندان نشون داده

جمله ” تا۵ دقیقه دیگه آماده ام.” خانوما

و جمله ” تا ۵ دقیقه خونه ام.” آقایون

یه معنی رو میده!!!


 

سه دسته از آدما هستن که کلا خیلی رو مخن!

1: اونایی که وقتی داری فیلم میبینی فکر میکنن تو نمیفهمی و هی واست توضیح میدن!

2: اونایی که وقتی کنارت ایستادن برای اینکه حواست به حرفاشون باشه هی با آرنج میزنن به پهلوت!

3: از همه بدتر اونایی که وقتی داری با تلفن حرف میزنی هی میپرسن: کیه؟ کیه؟

 

میگن تلویزیون برزیل زیرنویسکرده دریافت تنها دو گل از هلند در نیمه اول بر امت قهرمان پرور برزیل مبارک باد.

 

فقط ی مرد ایرانیه که وقتی داره فوتبال اروپایی میبینه و دوربین داره تماشاگرا رو نشون میده چشاشو عینهو قورباغه میده بیرون و دنبال خانم میگرده 0_0

 

اس ام اس یک پسر ایرونی:

دلم واست تنگ شده همش دارم به تو فکر میکنم گفتم یه اس بهت بدم ببینم در چه حالی!

Send to >>

سپیده 

روشنک

آناهیتا 

گل نسا

سکینه

خانم شیرزاد

تزریقاتی سر کوچه

دختر همسایه روبرویی

دختر وسطی عمه ملوک اینا

دختری که دیروز تو مترو ازش شماره گرفتم هنوز اسمش رو نمیدونم

دختری که با تاپ فسفر ی و دامن صورتی تو عروسی پسر خاله ام خیلی قشنگ می رقصید

شماره نا شناسی که دیروز تو تاکسی از جیب مسافر جلو یی افتاد

 

اینجا ایران است یعنی:

 ببخشید پرواز ۱۷:۴۵ چه ساعتی میشینه؟

ببخشید اتوبوس ۹:۳۰ ساعت چند حرکت میکنه ؟

 ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین ؟ چنده !؟

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ:

ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻘﺶ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ

ﻭﺍﻻ‌ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﻡ

ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭼﺸﻤﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﻟﯿﻠﯽ

ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻗﺒﻞ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﯾﻪ ﮐﻢ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ

 

طرف استاتوﺱ گداشته :

امشب میخوام تو بالکن بخوابم !!!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

4 تا پشه کامنت گداشتن

Big like ،،،، !!!!

 

دختره موهاش مش خفن

از دماغش دوتا سوراخ مونده فقط

لباش اندازه پشتی مبل

نصف بیشتر عکساش لب استخره

بعد استاتوس گذاشته خسته ام از این مردهای شهوت پرست که فقط به جسم زن می اندیشند

آخه حلوا شکری :|

انتظار داری تو رو که ببینن یاد فلسفه ی سقراط بیفتن؟

اصن یه وضیه ها

 

سالها پیش در یکی از مدارس، پسربچه ای به نام فری همیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشد

هیچکدام از معلمان او رادوست نداشتند روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواند و درباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد

 اما مادر بجای اصلاح فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند،

 بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود، هنگام به هوش آمدن،

  دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند میزد میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت

 با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان خود را به حرکت در می آورد انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود کم کم صورتش در حال کبود شدن بود تا اینکه با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت ،

  دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است ، وقتی به عقب برگشت

فری نظافتچی بیمارستان را دید که دوشاخه دستگاه کنترل بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است ،

 نکنه یه موقع فکر کردین فری دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا اون الاغ رو چه به این حرفا !

 

 

خسیسه تصمیم میگیرد تا همسایۀ یهودی خود ا به دین اسلام دراورد،

پس او را به شام دعوت کرد و شام مختصری جلوی او گذاشت.

همسایۀ یهودی با تعجب گفت : مگه شما به مهموناتون غذا هم میدین؟

خسیسه: بله میدیم حجی! مگه شوماها نمیدین؟

یهودی : خیر.

خسیسه لبخند شیرینی زد و به دین یهود مشرف شد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی